تحميل كتاب داستان اسلام صحابه PDF - عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين

الرئيسية / عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين / داستان اسلام صحابه
كتاب داستان اسلام صحابه لـ عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين

كتاب داستان اسلام صحابه

الكاتب عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين

كتاب داستان اسلام صحابه لـ عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين
القسم : العلوم الإسلامية
لغة الملف : العربية
عدد الصفحات : غير معروف
سنة النشر : غير معروف
حجم الكتاب : 3.1 ميجا بايت
نوع الملف : PDF

قيِّم هذا الكتاب

تحميل كتاب داستان اسلام صحابه pdf 1ـ از عروة بن زبيرم روايت است كه گفت: يكي از همسايههاي خديجه بنت خويلدك براي من تعريف كرد كه او از پيامبرص شنيده در حاليكه به خديجه ك مي- گفت: «اي خديجه! به االله قسم لات را نميپرستم و به االله قسم كه هيچگاه عزي را 1 نميپرستم.» زبير گفت: آنگاه خديجه ك گفت: لات را رها كن! عزي را رها كن! (راوي) گويد: لات و عزي بت آنها بودند كه آنها را عبادت ميكردند، سپس دراز مي- 2 كشيدند. 2ـ از عايشهل نقل است كه گفت: اولين چيزي كه با آن وحي بر پيامبرص آغاز گشت، رؤياي صادق در خواب بود. پيامبرص هر خوابي كه ميديد، مانند سپيده صبح به وقوع ميپيوست، سپس خلوت گزيني در نظرش خوشايند جلوه داده شد. او در غار حرا خلوت ميكرد و تحنث مينمود ـ يعني چند شب مشخص و معيني را عبادت مي- نمود ـ قبل از آنكه به ميان اهلش باز گردد و براي اين كار توشه و زاد بر گيرد، سپس به سوي خديجه باز ميگشت و براي مانند آن، توشه بر ميگرفت، تا اينكه حق به سوي او 1 (به احتمال زياد اين مقوله قبل از بعثت بوده باشد. نگا: حاشيه السندي علي المسند 29 /467. 2 (روايت از امام احمد (17947 (و اسنادش صحيح است، رجالش، رجال صحيحين است جز همسايه خديجه كه صحابي مجهول است و مجهول بودنش مشكلي ايجاد نميكند. و او در غار حرا بود. 1 آمد آنگاه فرشته (يعني جبرئيل ×) به سوي او آمد و گفت: بخوان! پيامبرص فرمود: من خواندن بلد نيستم! پيامبرص گفت: مرا گرفت و فشار داد، تا جاييكه اذيت شدم، سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان! گفتم: من خواندن بلد نيستم، آنگاه دوباره مرا گرفت و فشار داد، تا جاييكه اذيت شدم، سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان! گفتم: من خواندن و گفت: 2 بلد «(اي محمد! بخوان چيزي را كه به تو وحي ميشود. آن را بياغاز و) بخوان به نام پروردگارت. آن كه (همه جهان را) آفريده است. انسان را از خون بسته آفريده است. بخوان! پروردگار تو بزرگوارترو بخشندهتر است.» رسول خداص با اين حالت بازگشت در حاليكه قلبش ميلرزيد و بر خديجهك دختر خويلد وارد شد و گفت: مرا بپوشان! مرا بپوشان! آنگاه او را پوشاندند، تا اينكه ترس و وحشت از او رخت بربست، جريان را به خديجه ك گفت و گفت: من از خودم ميترسم. در داستانهای مسلمان شدن صحابه کرام رضی الله عنهم اجمعین داستانهای عبرت انگیز برای امت اسلامی نهفته زیرا آنها نسل تربیت شده نبوت و شاگردان مکت برسالت بودند .

عرض المزيد
الزوار ( 436 )
شارك هذا الكتاب

عن الكاتب عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين

عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين

تحميل جميع مؤلفات وكتب الكاتب عبدالله بن عبدالعزیز الجبرين مجانا علي موقع فور ريد بصيغة PDF كما يمكنك قراءة الكتب من خلال الموقع أون لاين دون الحاجة إلي التحميل ...

الملكية الفكرية محفوظة للكاتب المذكور